ادبیات*** تاریخ**اکبر حسنی

متن مرتبط با «يافتم» در سایت ادبیات*** تاریخ**اکبر حسنی نوشته شده است

طي يك جنگ تن به تن با خودم به حقايقي دست يافتم

  • دل جا مانده بودیک بار به مترسکی گفتم:لابد از ایستادن در این دشتِ خلوت خسته شده ایگفت:لذتِ ترساندن عمیق و پایدار است،من از آن خسته نمی شومدَمی اندیشیدم و گفتم درست است؛چون که من هم مزه این لذت را چشیده امگفت:فقط کسانی که تنشان از کاه پر شده این لذت را می شناسندآنگاه من از پیش او رفتم،و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردن منیک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شدهنگامی که باز از کنار او می گذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیر کلاهش لانهمی.. سازند.......................دیوانه پرسید، عشق چیستعاقل جواب داد:دیوانگیودیوانه بی‏تفاوت،براه خود ادامه دادبرای اکثر مردم مرگ در راه اصول آسان تر از زندگی کردن بر اساس آن استعمیقا دوست داشتن یک نفر،به تو قدرت می بخشد.عمیقا دوست داشته شدن توسط کسی،به تو شجاعت می بخشدشادی خود را به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار باشیبرای داشتن چیزی که تا بحال نداشته اید باید کسی باشید که تا بحال نبوده ایدزندگی کتابی است پرماجرا ، هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور میندازهزاران نفر برای بارش باران دعا کردند و نماز خواندندغافل از اینکه خدا با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است" .....................به زيباترين واژه زندگي : امـيدطي يك جنگ تن به تن با خودم به حقايقي دست يافتم بسيار شيرين و اين گنجينه ايست كه در طي سالياني متمادي جنگ و جدال، بالاخره بدست آمد ...من دريافتم كه رفتار من نيازمند تغييرنيست بلكه بايد به دگرگوني افكار ، باورها و نگرشهايم بپردازم . وقتي تشخيص دادم افكارم واقعيت مرا تشكيل مي دهند دريافتم كه بهبود نگرشهايم واقعيت جديدي برايم مي سازند. هنگامي كه وابستگي به ترس را رها كردم و به جاي « گرفتن » بر « ارائه دادن » متمركز شدم آرام, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها