ادبیات*** تاریخ**اکبر حسنی

متن مرتبط با «گفت» در سایت ادبیات*** تاریخ**اکبر حسنی نوشته شده است

گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم ما دو ضد پس همره نالایقیم

  • شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشدتو بیا کز اول شب در صبح باز باشدسلام عزیزاندر این یادداشت دلم می خواهد بروم سراغ ادبیات و عرفان. در واقع یک انتزاع کامل ، یک کلیات، همان چیزی که یک زمانی هم ادبیات ما بود، هم روانشناسی، هم جامعه شناسی، هم جامعه شناسی و ....، و مولانا خورشید بی بدلیل این آسمان است.عجیب است که گاهی چند بیت از اشعارش معجزه ای می کند که شما با هیچکدام از این رشته های علمی قادر به انجامش نیستید.بعضی وقتها یه دنیا انرژی و راه حل متراکم می شوند در جمله ای ، در قطعه شعری ، در قصاری ، در حدیثی و ....، و اگر بشود چنین انرژی را استخراج کنی ، فکر کنم از انرژی هسته ای هم بیشتر حق مسلم ما باشد.در ذیل غزلی از دیوان شمس مولانا می آورم که به نکات ارزنده ای اشاره داره:در خانه غم بودن از همت دون باشدواندر دل دون همت اسرار تو چون باشدبر هر چه همی لرزی می دان که همان ارزیزین روی دل عاشق از عرش فزون باشدآنرا که شفا دانی، درد تو از آن باشدوآنرا که وفا خوانی، آن مکر و فسون باشدآنجای که عشق آمد، جانرا چه محل باشدهر عقل کجا پرد، آنجا که جنون باشدسیمرغ دل عاشق در دام کجا گنجدپرواز چنین مرغی از کون برون باشدبر گرد خسان گردد چون چرخ ، دل تاریآن دل که چنین گردد او را چه سکون باشد1 - با توجه به استعداد آدمی ، غمگین بودن نسبت به امور از کم همتی و ضعیف برخورد کردن اوست.2 - کسی که ضعیف بوده و غمگین مسائل جزئی است، چگونه می خواهد از پتانسیل خود برای درک مسائل مهمتر برآید.3 - ارزش هر کس، به اندازه آن چیزی هست که دوستش دارد، و یا با ترس از دست دادنش ، دلش می لرزد و نگران است. ارزش گذاری آدمها از روی ارزش گذاری اهدافشان انجام می گیرد.4 - با توجه به بند 3 ارزش عاشق واقعی ، بیشتر از همه هستی هست. چرا , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها