کجایید ای شهیدان خدایی

ساخت وبلاگ

به تن این همه سردار سری نیست که نیست

بنویسید که خورشید به گودال افتاد
و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد
زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست

یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد
پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست

یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد
چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست

تازیانه به تسلای یتیمی آمد
تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست…

دو غزل دیگر از مولانا جلال الدین که عظمت مقام امام حسین(ع) درآن خلاصه شده است را می آورم:

کجایید ای شهیدان خدایی

بلاجویان دشت کربلایی

کجایید ای سبک روحان عاشق

پرنده ترزمرغان هوایی

کجایید ای شهان آسمانی

بدانسته فلک را درگشایی

کجایید ای زجان وجا رهیده

کسی مرعقل را گوید کجایی؟

کجایید ای درزندان شکسته

بداده وامداران را رهایی

کجایید ای درمخزن گشاده

کجایید،ای نوای بی نوایی

درآن بحریید کاین عالم کف اوست

زمانی بیش دارید آشنایی

کف دریاست صورتهای عالم

زکف بگذر،اگراهل صفایی

دلم کف کرد کاین نقش سخن شد

بهل نقش وبه دل روگرزمایی

برآ ای شمس تبریزی زدمشق

که اصلِ اصلِ اصلِ هرضیایی***

**********

 

زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش! ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی جلادان هم چنان به گوش تاریخ می رسانی.

زینب! با ما سخن بگو.

بگو که ما چه کنیم؟

لحظه ای بنگر که ما به کجا می رویم؟

دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم.

با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید به ما میگویی  .... ای رسول امین برادر که از کربلا می آیی و در طول تاریخ بر همه نسل ها می گذری و پیام شهیدان را می رسانی. ای که از باغ های سرخ شهادت می آیی و بوی گل های نوشکفته آن دیار را در پیراهن داری؛ ای دختر علی، ای خواهر حسین علیهما السلام! ای قافله سالار کاروان اسیران! ما را نیز در پی این قافله با خود ببر.

ادبیات*** تاریخ**اکبر حسنی...
ما را در سایت ادبیات*** تاریخ**اکبر حسنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hassaniakbara بازدید : 188 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 3:04